تحلیلی جامعه شناختی بر بازارچه های مرزی سردشت و مسائل و مشکلات آن

- سال ۱۳۹۵، سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» است، نه سال «اقتصادی انسدادی؛ رکود و سکون»
- اقتصاد مقاومتی با بستن مرزها و بازارچه های شهرستان های مرزی و محروم محقق نمی گردد.
- مدیریت ناکارآمد مرزها و بازارچه های مرزی سردشت باعث شد که این شهر، «قطب تولید شیشه» گردد.
- بستن شریان های حیات اقتصادی- اجتماعی سردشت، خسارات و هزینه های غیر قابل پیش بینی شده ای را به همراه خواهد داشت.
مقدمه:
در این مقاله کوتاه سعی بر این است که با نگاهی نقادانه، بستن بازارچه های مرزی سردشت را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهیم و با نگاهی جامعه شناختی اثرات آن را بر روی جامعه نشان دهیم. امید است این دست نوشته بنده حقیر باعث تغییر نگاه مسؤولان و مقامات (شهری، استانی، کشوری) به این امر شود و بتوانیم راه کار و راحل لازم، جهت رونق دوباره بازارچه های مرزی را ارائه نماییم تا شاهد بهبود معیشت مردم، همراه با رشد و توسعه تولید داخلی و اشتغال زایی در این منطقه باشم.
طبق نظریات جامعه شناسی، در یک نظام اجتماعی (جامعه)، همه اجزا و عناصر آن مرتبط به هم هستند و در عین حال که بر روی همدیگر اثر می گذارند، متاثر از یکدیگر نیز هستند. در واقع خرده نظام های اقتصاد، سیاست، فرهنگ، دین، عرف اجتماعی و… به هم مرتبط هستند و هر کدام در نظام اجتماعی، کارکرد ویژه ای دارند و بر دیگر خرده نظام ها نیز تاثیر میگذارند. نمی توانیم اقتصاد یک جامعه را جدا از عناصر و اجزای فرهنگی- اجتماعی آن بررسی کنیم و برعکس… . در مورد شهرستان های مرزی و محروم، از جمله شهرستان سردشت که در نقطه صفر مرزی واقع شده است، ارتباط و تاثیر این اجزا و عناطر با هم مهم تر و حساس تر تلقی می شود. به طوری که ما نمی توانیم اقتصاد و مسائل اقتصادی آن را جدا از دیگر ساختارهای اجتماعی آن بررسی کنیم. حتی در سیاست گذاری ها و تدوین و اجرای قوانین مبادلاتی و اقتصادی باید به موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی و شرایط اجتماعی آن توجه داشته باشیم. در غیر این صورت با سیاست های دورانی شکست خورده مواجه خواهیم شد.
طرح مسأله:
طبق قانون مبادلات مرزی و تبصره های مربوط به آن، برای شهرستان های مرزی و محروم، بازارچه های مرزی تعیین کرده اند که از طریق آن مردم آن شهرستان ها بتوانند در چارچوب قوانین وضع شده، به مبادلات تجاری (صادرات و واردات) به خصوص وارد کردن کالا از کشورهای همسایه برای تامین مایحتاج زندگی خود، اقدام نمایند. و این مبادلات تجاری بتواند کمبودهای ناشی از عدم وجود کارخانه های تولیدی و اشتغال زایی در این شهرستان ها را رفع کند.
همان طور که می دانیم، شاهرگ و شریان اصلی حیات اقتصادی و اجتماعی شهرستان سردشت، «بازارچه های مرزی» آن می باشند. که هم از نقاط مثبت و هم از نقاط منفی این شهر محسوب می شود. نقطه مثبت آن به این دلیل است که می توان از این درگاه اقتصادی به عنوان یک فرصت و منبع ارتباطی- مبادلاتی نگاه کرد و بتوانیم سهم صادرات را از آن افزایش دهیم و یا با تدوین قوانین و سنجش ظرفیت داخلی از آن برای ورود کالاهای بدون رقیب در داخل استفاده شود و در نهایت باعث رونق و شکوفایی اقتصادی شهر شود. اما نقطه منفی آن، خود وابسته بودن به واردات از این مرز و چرخش بازارچه های آن می باشد. چرا بجای اینکه به فکر توسعه زیرساخت های تولیدی و گسترش فضاهای تولیدی (شهرک صنعتی ربط) باشیم به دنبال واردات کالا و اقتصاد مبادله ای هستم. متاسفانه «پدیده سرمایه داری» در ایران و تا برسد به شهر ما، به جای اینکه «سرمایه داری صنعتی» باشد، «سرمایه داری تجاری» است. آن هم بیشتر در زمینه واردات کالا و صدور مواد خام و مواد اولیه که بعدا همین مواد خام و اولیه را به کشورهایی که صادر می کنیم، پس از تبدیل به کالاهای جدید در آنجا، با چندین برابر قیمت می خریم و دوباره وارد کشور می کینم.
مدیریت بازارچه های مرزی سردشت از اهیمت بسزایی برخوردار است. به این دلیل که سیستم اقتصادی این شهر را «اقتصاد مبادله ای و وارداتی» تعریف کرده اند، نه «اقتصاد صنعتی و تولیدی». و باید برای مبادلات مرزی آن سیاست گداری های بلند مدت و کارا تعریف شود نه اینکه هر سال یا هر چند ماه شاهد باز و بسته بودن این بازارچه ها باشیم. و از این جهت از لحاظ جامعه شناسی و بحث های اجتماعی مهم است که به قول «کارل مارکس» (۱۸۸۳-۱۸۱۸م)، -فیلسوف، اقتصاددان و جامعه شناس آلمانی- زیر ساختار یا زیربنا (شیوه تولید اقتصادی، نظام اقتصادی)، روساختار یا روبنار (نظام فرهنگی، اجتماعی) را تعریف و تحت تاثیر قرا می دهد. و در زمان حاضر، می توان گفت؛ تمام مسائل و اجزا و عناصر اجتماعی سردشت متکی و و ابسته به بازارچه های مرزی آن می باشد. باز و بسته بودن مرزها تمام زندگی اجتماعی و اقتصادی ساکنان سردشت را تحت تاثیر قرار می دهد و در همه زمینه ها و مشاغل و بازار دخیل می باشد. در همین یک ماه گذشته (از ۲۵ اسفند ماه ۱۳۹۴) که بازارچه های مرزی بسته شده اند، یک فضای سرد و بی ورح بر شهر سایه افکنده است. از یک طرف اکثر کارخانه های تولیدی شهرک صنعتی ربط تعطیل شده اند، از طرف دیگر، اکثر مردمان این شهر حقوق و درآمد ثابت ماهانه ندارند و معیشت و گذران زندگی روزانه شان وابسته به بازارچه های مرزی آن است. با توجه به اینکه متاسفانه شهرستان سردشت از لحاظ جغرافیایی و زمین شناسی، فاقد زمین های پست و هموار مناسب جهت کشاورزی است و تولیدات کشاورزی آن هم حتی در حد تأمین نیازهای روزانه و داخلی هم نیست، پس به ناچار چشم امید همه به بازارچه های مرزی دوخته شده است. بسته بودن بازارچه ها باعث مسائل اجتماعی فراوانی می شود؛ ازجمله، مهاجرت روستاییان به شهر و از خود شهر به شهرهای دیگر برای پیدا کردن شغل های فصلی و کاذب. و همان طور که می دانیم اکثر روستاییانی که به شهر مهاجرت می کنند نمی توانند شغل مناسبی پیدا کنند در نتیجه باعث پیدایش شغل های کاذب و همچنین بروز مسائل و مشکلات اجتماعی فراوانی می شود… همچنین بسته بودن بازارچه های مرزی باعث ازدیاد بیکاری و رکود اقتصادی در همه ابعاد زندگی ساکنان سردشت خواهد شد و به دنبال آن هم باید شاهد افزایش مسائل اجتماعی فراوانی باشیم.
ارتباط مرزها و بازارچه های مرزی با موضوعات اجتماعی و مسائل اجتماعی را با یک مورد دیگر بیشتر توضیح می دهم. در چند سال پیش که بازارچه های مرزی باز بودند و شاهد واردات و رونق مبادلات بودیم، خبری از لابراتورهای (آشپزخانه) تولید «شیشه» در این شهر نبود. چی شد که در این چند سال اخیر ناگهان سردشت به «قطب تولید شیشه» تبدیل شد! در شهری که با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی آن، حتی به تعداد انگشتان دست هم نمی توانستیم افراد معتاد پیدا کنیم، اما به ناگاه، به یکی از خطرناکترین شهرها تبدیل شد! مسؤولان و مقامات شهری و ارگان های نظامی و امنیتی مرزها را خیلی محدود کردند و تا جایی که حتی اجازه نمی دانند یک نفر کولبر هم از مرزها عبور کند به این امید که بتوانند «پدیده قاچاق» را در این شهر کلا ریشه کن کنند اما نتیجه برعکس شد چون از ابتکار عمل بعضی از مافیاهای لمپن این شهر خبر نداشتند و آنها بجای ورود و قاچاق کالا این بار خود دست به تولید کالا زدند آن هم «شیشه»!!! آیا زمانی که مرزها باز بودند شاهد ورود مواد مخدر به سردشت بودیم؟! اصلا مواد مخدر وارد می شد؟! چند سال پیش که مرزها باز بودند و ورود کالا از بازراچه های مرزی این همه محدودیت نداشت کسی به فکر تولید یا ورود مواد مخدر بود؟! در این سه چهار سال اخیر همین تعداد اندک مافیاهای لمپن، متاسفانه خیلی از جوان های پاک و معصوم این شهر را آلوده مواد مخدر کرده اند و کسی که قبلا با وانت یا قاطر و یا حتی با کولبری حاضر بود از بازارچه های تحت نظارت نیروهای نظامی و امنیتی، کالای قانونی وارد کند اکنون خودش تولید کننده «شیشه» شده است. در کل، مدیریت ناکارآمد و غلط مرزها و بازارچه های مرزی سردشت باعث شد مردم از «اقتصاد مبادله ای» به سمت «اقتصاد شیشه ای» گرایش پیدا کنند و این پدیده را اپیدمی و فراگیر کنند. کسانی که از تولید و توزیع مواد مخدر به پول های کلانی دست پیدا کرده اند، فضای کالبدی و اجتماعی شهر را بهم ریخته اند و با ماشین های میلیاری و ساختمان های سر به فلک کشیده هویت خودشان را نشان می دهند، و همچنین باعث ترویج فرهنگ مصرفی و چشم و هم چشمی در بین آحاد جامعه شده اند و به دنبال آن چه مسائل اجتماعی ناگواری که اتفاق نمی افتد…
جمع بندی و پیشنهادات:
درست است که واردات کالا از کشورهای همسایه به داخل کشور باعث افت تولید و صدمه به زیرساخت های تولیدی می شود. بنده هم معتقدم که نظام اقتصادی ما باید تولیدی باشد نه مبادله ای و تجاری، و بر محور تولید و اشتغال زایی ناشی از آن بچرخد. اما وقتی که در شهرستان مرزی و محرومی مثل سردشت که حتی کارخانه و کارگاه های کوچک تولیدی آن هم تعطیل شده اند و طبق قانون، شهروندان این شهر می توانند برای کسب گذران و معیشت خود از بازارچه های مرزی استفاده کنند. در این جا ظاهرا به بن بست و تناقض می رسیم به طوری که از یک طرف معتقدیم که برای حمایت از تولید داخلی، باید مانع بی رویه کالا از مرزها باشیم از طرف دیگر، بخاطر اینکه شهرستان سردشت، شهر مرزی و محروم و فاقد زیرساخت های تولیدی است و حیات اجتماعی و تمام هستی و نیستی مردمانش به این بازارچه های مرزی وابسته است، باید بازارچه ها را باز بگذاریم. پس چکار کنیم؟؟؟ همان طور که می دانیم امسال (۱۳۹۵)، را «سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری کرده اند و جهت نیل به سیاست های اقتصاد مقاومتی باید «اقدام و عمل» کنیم نه اینکه خط بطلان بر همه چیز بکشیم. با بستن بازارچه های مرزی سردشت یا چند شهرستان مرزی و محروم نمی توانیم به «اقتصاد مقاومتی» برسیم. اقتصاد مقاومتی به تعبیر بنده؛ یعنی تقویت زیرساخت های تولیدی نه بستن شریان های حیاتی ساکنان شهرهای مرزی که از همه چیز محروم هستند. بستن بازاچه های مرزی در این صورت درست و منطقی و به سود مردم است که بتوانید به توسعه و تقویت اقتصاد تولیدی بپردازید نه اینکه اکثر کارخانه و کارگاههای تولیدی (شهرک صنعتی ربط) تعطیل شده باشند.
در حال حاضر، مسؤولان و مقامات در حل این بن بست مانده اند که چکار کنیم که هم بازارچه ها را باز بگذاریم و مردم راضی باشند و چرخ های اقتصاد مبادله ای شهر بچرخد و از طرف دیگر، چکار کنیم که دولت و دستگاه های دولتی و سهامداران بزرگ تولیدی را هم خشنود نگه داریم؟! بله معادله پیچیده و حساسی است اما مسؤولان شهری چاره ای به جز دو راه حل زیر را ندارند در غیر این صورت باید شاهد نتایج غیرقابل کنترل و پیش بینی نشده ای باشند.
- «بازارچه های مرزی را باز بگذارند»، اما این بار با تدوین سیاست های بلند مدت و تعیین کارگروهی متخصص و افراد صادق که بتوانند با ایجاد یک سیستم بوروکراسی سالم و عادلانه، به توزیع تعرفه های گمرکی و صدور مجوز ورود کالا برای تمامی شهروندانی که متقاضی هستند، اقدام کنند، نه اینکه چند گروه و رانت مافیا این فرصت اقتصادی را در دست بگیرند و دیگران محروم بمانند.
«بازارچه های مرزی را برای ابد بسته نگه دارید»، اما به شرط اینکه بتوانید با گسترش و توسعه زیرساخت های تولیدی، نزخ اشتغال را افزایش و نرخ بیکاری را کاهش دهید. و همچنین کارخانه های شهرک صنعتی ربط را دوباره زنده نگه دارید و به گسترش آنها بپردازید و با ایجاد تسهیلات مالی به بنگاه های تولیدی و صنعتی به گسترش اقتصاد تولیدی بپردازید و اشتغال زایی کنید…
سیروان محمودی
کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی