کردها در عراق: بازگشت به خانه اول؟

با اینکه مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق، ممکن است فکر کند که بازپسگیری کنترل کرکوک به دست نیروهای عراقی، تنها به منزلهٔ بازگشت به مرزهای پیش از سال ۲۰۱۴ است، لیکن این تمام ماجرا نیست. در سال ۲۰۱۴ ارتش عراق فرو ریخت و از کرکوک بیرون رانده شد؛ به دنبال آن، کردها کنترل برخی از مناطق مورد مناقشه را به دست گرفتند.
در واقع، پیش از برگزاری همهپرسی استقلال کردستان در ۲۵ سپتامبر سال جاری، من در مصاحبهای با صدای آمریکا نگرانیام را از این امر ابراز کردم که کردها ممکن است وارد شرایط مصیبتباری مانند سال ۱۹۷۵ شوند.
در سال ۱۹۷۵، خیزش کردها به رهبری ملا مصطفی بارزانی (پدر مسعود) در هم کوبیده شد. دلیل آن نیز قطع حمایت محمدرضا شاه پهلوی از بارزانی بود که متعاقب انعقاد قرارداد الجزایر با صدام حسین صورت گرفت. در نتیجه، هزاران جنگجوی کرد و خانوادههایشان به ایران گریختند. ملا مصطفی بارزانی چند سال بعد با اندوه در بیمارستانی در واشینگتن جان سپرد.
در نبود بارزانی، حزب دموکرات کردستان منشعب شد و بخش چپگرای آن به رهبری جلال طالبانی، اتحادیهٔ میهنی کردستان را بنیان نهاد. جنبش سیاست کردها پس از آن به محاق رفت و چند سال بعد به یمن جنگ خونین هشتسالهٔ ایران و عراق توانست خود را احیاء کند.
زمانی که در هفتهٔ جاری، ارتش عراق، پلیس فدرال و نیروهای شیعهٔ حشد الشعبی به رهبری هادی العامری و ابو مهدی المهندس تحت رهبری مؤثر سپاه پاسداران ایران توانست کرکوک و تقریباً تمامی مناطق مورد مناقشه میان بغداد و اقلیم کردستان را تحت کنترل در آورد، بار دیگر سال ۱۹۷۵ به خاطرم آمد.
من از عمر شیخموس، یکی از بنیانگذاران اتحادیهٔ میهنی همراه با طالبانی، همچنین از نوشیروان مصطفی، رهبر درگذشتهٔ گوران و فواد معصوم، رئیس جمهوری کنونی عراق، خواستم تا نظرشان را دربارهٔ قیاس سقوط کرکوک با وقایع سال ۱۹۷۵ بیان کنند. به هر روی، کرکوک همیشه نور چشم کردها و نقطهٔ عطف خودمختاری و استقلال آنها بوده است. طالبانی همواره این شعار را بازگو میکرد که «کرکوک بیتالمقدس کردهاست»؛ اگر چه نقشی معنوی برای آنان ندارد. کردها در وهلهٔ اول به ثروت نفتی چشم دوختهاند که زیر زمینهای کرکوک خوابیده است و نقشی اقتصادی برای حمایت از رؤیای استقلال کردها بازی میکند.
شیخموس پاسخ داد: «دورهای از تضعیف روحیهٔ کردها، آشوب و تعمقی طولانی را خواهیم داشت که ممکن است یکی دو سال طول بکشد.»
سال ۲۰۰۳ در مکالمهای طولانی با نوشیروان، او دربارهٔ خیزش ۱۹۷۵ گفت: «همه چیز مربوط به کرکوک بود. صدام حتی پیشنهاد کرده بود که کرکوک به دو بخش غربی، تحت کنترل دولت بغداد و شرقی، تحت کنترل یک دولت خودمختار کرد به رهبری اربیل تقسیم شود.» او افزود: «ملا مصطفی این پیشنهاد را رد کرد. او تمام کرکوک را میخواست.» زمانی که از نوشیروان سئوال کردم که میادین نفتی در کجای شهر قرار داشتند، او با لبخند جواب داد: «در بخش غربی!» آن سال من شنیدم که مسعود بارزانی گفت نمیتواند از ادعایش در مورد کرکوک دست بکشد و به خاطرم آمد که این، میراث پدر و جزو «اصول غیر قابل چشمپوشی برای کردها» است.
به سال ۲۰۱۷ بازگردیم: روز ۱۶ اکتبر، در حالی که حشد الشعبی هنوز در کرکوک بود و با هیچ مقاومتی از جانب نیروهای پیشمرگه مواجه نشده بود، کردها ملامت یکدیگر را شروع کردند. از کرکوک تا طوز خرماتو در ۴۶ کیلومتری جنوب، حدود ۵۰ هزار پیشمرگهٔ اتحادیهٔ میهنی حضور داشتند اما وارد جنگ نشدند. آنها تنها مددرسان پیشروی نیروهای حشد الشعبی شدند. حزب دموکرات کردستان، اتحادیهٔ میهنی و رهبران آن، از جمله هیرو ابراهیم احمد همسر طالبانی، بافل طالبانی پسرش و همچنین برادرزادگانش لاهور و آراز را به «خیانت» محکوم کرد و گفت که آنان کرکوک را به قاسم سلیمانی و عراقیها فروختند.
از آن سوی، لاهور شیخ جنگی طالبانی که مسئول واحدهای ضد تروریسم اتحادیهٔ میهنی است، بارزانی را به خاطر برگزاری یک همهپرسی بیپایه، ملامت و او را متهم کرد که از طریق این همهپرسی میخواست تا کنترل کرکوک را از دست اتحادیهٔ میهنی خارج کند؛ درست همانطور که در ۳۱ جولای ۱۹۹۶ ارتش صدام را به اربیل تحت کنترل اتحادیهٔ میهنی دعوت کرد.
از اظهارات لاهور اینگونه مستفاد میشود که برخی از گروهها در اتحادیهٔ میهنی با تهران و بغداد مذاکره کردند و پذیرفتند که کرکوک را بدون درگیری تحویل حشد الشعبی و ارتش عراق دهند. هم معاون دولت اقلیم کردستان در کرکوک و هم فرماندار این شهر، جانب بارزانی را گرفتند و به اربیل پناهنده شدند.
اما شایان توجه است که پیشمرگههای حزب دموکرات کردستان که از سال ۲۰۱۴ کنترل چاههای نفت آوانا و بای حسن را در غرب کرکوک بر عهده داشتند، بدون شلیک یک گلوله عقبنشینی کردند. دو چاه نفت مذکور تقریباً نیمی از تولید ۲۹۵ هزار بشکهای نفت روزانهٔ اقلیم را فراهم میکردند. این زیان مالی، آخرین میخ تابوت رؤیای کردها برای استقلال بود. پیشمرگههای اقلیم کردستان همچنین مناطق مورد مناقشه در شمال غربی، مانند سنجار و بعشیقه و مناطق مسیحینشین شمال شرق موصل را نیز تخلیه کردند.
در حالی که رهبران کرد یکدیگر را به خیانت متهم میکنند، این آرمان کردهاست که با دشواری مواجه شده است. علیالخصوص پس از سال ۲۰۱۴، به نظر میرسید که سرنوشت کردها به نحوی متفاوت با دوران پس از جنگ جهانی اول رقم خواهد خورد. بسیاری (به طور نه چندان دقیق) معتقدند که قرارداد سایکس-پیکو پس از جنگ جهانی اول، کردها را به چند قسمت تقسیم کرد تا از اعطای یک کشور به آنها جلوگیری کند.
در حالی که حزب دموکرات کردستان و بخشهایی از اتحادیهٔ میهنی «بخش خاصی از اتحادیه میهنی» را ملامت میکنند، رئیس اقلیم کردستان نیز ایمن از انتقاد نیست. مکس جوزف، نویسندهٔ آشوری، در مقالهای با عنوان «خروج کرکوک از دست اقلیم کردستان، چه معنایی برای عراق دارد» مدعی شد که همهپرسی بارزانی یک اشتباه مهلک بود و تمامی عواقبی را که کردها اکنون با آن مواجهند، به دنبال آورد. جوزف نوشت: «دولت اقلیم کردستان قمار کرد و باخت؛ این خواست خاندان بارزانی بود. آزمندی چیز وحشتناکی است و این مسئله کماکان به عنوان گناه کبیرهٔ آنان باقی میماند.»
بن وان هیوولن، سردبیر رسانهٔ «گزارش نفت عراق»، شرایط کنونی را اینچنین تشریح میکنند: «این یک تغییر پارادایم در عراق است؛ به مانند آنچه در سال ۲۰۱۴ و [ورود داعش] روی داد. آرایش زمینهای تحت اختیار اقلیم کردستان و دولت فدرال عراق تغییر کردند و کنترل منابع نفتی شمال عراق جابهجا شد… این، برای اقتصاد اقلیم کردستان نقشی مخرب ایفا میکند… و توان [اقلیم کردستان] را برای ایفای نقش به عنوان یک دولت مستقل اقتصادی، کاهش میدهد.»
از نظر من، وقایع اخیر رؤیای استقلال کردستان عراق را دستکم برای یک نسل به باد داد. از نظر جغرافیای سیاسی، ایران اکنون به گونهای بیسابقه، دست بالا را در عراق دارد. تهران کرکوک را (با جذب بخشی از حشد الشعبی و منشعب کردن کردها) به بغداد و حکومت شیعهٔ نزدیک به خود، تحویل داد.
ترکیه از طریق دولت بارزانی دست بالا را در شمال عراق داشت. اکنون با اینکه آنکارا از شکست کردها در کرکوک خشنود است، باید به ایفای نقش بزرگتر ایران در عراق رضایت دهد.
کردهای عراق متضرر اصلی در معادلات کنونی منطقه هستند. در آستانهٔ رسیدن به هدف استقلال بودند اما اکنون مانند سال ۲۰۰۳ یا شاید پیش از ۱۹۹۱، در میانهٔ تفرقه و دودستگی هستند. بدترین حالت، ممکن است تکرار جنگ داخلی کردها باشد که بین ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷ در جریان بود. اگر از این امر جلوگیری شود -که باید بشود-، دستکم در بهترین حالت، یک کردستان بیثبات خواهیم داشت که ناپایداری را در جایجای خاورمیانه ساطع میکند.